تولدت مبارک گلکم

دختر عزیزم سلام

می دونم که داری خودتو آماده می کنی که به این دنیا پا بگذاری. گل مامان دلم برات تنگ شده و تنگ میشه.راستش 9 ماه شب و روز با هم بودیم هر روز با تکونهای تو از خواب بیدار می شوم و شب هم به عشق اینکه یک روز دیگه به لحظه دیدنت نزدیک شده می خوابم.

این روزها حس عجیبی دارم حس دیدن تو و حس اینکه بعداز به دنیا آمدن تو دیگه توی وجودم نیستی، این روزها همه تکانهای تو یه دنیا برام لذت داره و می دونم خاطره یا تجربه ای است که بعدا نیست حتی اگر دلم هم برای این روز ها تنگ بشه نمی تونم این لحظات را دوباره داشته باشم.

پاره تنم روزی که تصمیم به باردای گرفتم و از خدا خواستم که یکی از فرشته هاشو به من هدیه کنه توکل کردم به خدا  خودت می دونی به زور تو رو از خدا نخواستم پس حالا خوشحالم چون می دونم خودت دوست داشتی که بیایی.

حالا اون روز رسیده، روز بزرگ تولد. روزی که باید از خدا و فرشته هاش خدافظی کنی گرچه که مطمئن باش هم خدا و هم دوستهای فرشته ات توی این دنیا  هم هستند، خدا در تمام لحظات با ما خواهد ماند و فرشته ها  توی این دنیا  شبیه آدم هستند.آدم های مهربونی که در کنار ما هستند و با ما زندگی می کنند.

خورشیدکم خیلی حرف برات دارم ولی نمی دونم چرا نوشتن برام سخته وقتی به بودنت فکر میکنم دلم میخواد تو ی بغلم باشی دستهای کوچیکت رو بگیرم و صورتتو کنار صورتم بذارم و باهات حرف بزنم و از دلتنگی هام برات بگم.

برای دیدنت لحظه شماری می کنم ولی همونطور که الان من باید قدر این لحظه های با تو بودن رو بدونم تو هم قدر لحظاتی رو که هنوز نیامدی رو بدون .چون تجربه ای هست که برا ی هر دو ما برگشت ناپذیر هست.راستی تا هنوز تو سرزمین فرشته ها هستی از خدا بخواه که دعای همه مامامهای منتظر برآورده بشه. برای من و بابایی هم دعا کن: دعا کن خدا در رحمتش رو همیشه برامون باز نگه داره و وجود پر برکت تو همیشه سالم باشه.

آره عزیزم لحظه اومدن رسیده.همه جا ساکت می شود، همه فرشته ها به بدرقه ات می آیند.خودتو آماده کن نترس! و پر قدرت و شاد به این دنیا قدم بذار،عجله نداشته باش.بالاخره داری میای،آماده باش دختر گلم.کم کم خاطرات دنیای فرشته ها را فراموش میکنی صدا و هیاهو های این دنیا رو می شنوی. خداوند تو را از بغلش به روی زمین میگذاره. میدونم دل کندن سخته صدای گریه هات را میشنوم اما خوشحال باش.

گلک مامان قرار بود سوم آبان به دنیا بیای اما بخاطر ی سری مشکلات و اینکه من فشارم میرفت بالا و مسمومیت بارداری گرفتم دکتر گفت باید زودتر به دنیا بیای و برات خطرناکه واسه همین  29 مهرماه ساعت 11:55 شب به دنیا اومدی ناز دونه من .تولدت مبارک

اینم بابایی منتظر اومدنت

این شما نازدونه زندگی ما

من و بابایی بعد از به دنیا اومدنت